کد مطلب:166428 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:301

معاویه در بستر بیماری
معاویه در پایان عمر بیمار شد، بطوریكه هر روز از روز پیش رنجورتر و نحیف تر می گردید، تا آنكه روزی به حمام رفت، و بدن لاغر و نحیف خود را به دقت مشاهده كرد، آنگاه آه سردی از دل بركشید و بشدت گریست و این دو شعر را زمزمه كرد:

روزگار بسوی نابودی من به پیش می رود

برخی از نیروهای من را گرفته و برخی را واگذارده

قد و قامت من را به نالش واداشته

و پس از مدتی پایداری زمین گیرم كرده

و چون مرگش نزدیك و بیماریش سخت و لحظه جدائیش از دنیا فرا رسید، از بهبودی ناامید گردید، و ابیاتی چند سرود، كه حكایت از بی اعتباری دنیا و پشیمانی از گذشته خود داشت. [1] .

آورده اند كه معاویه هنگام بیماری سخنانی اینچنین ایراد كرد:


«من چون زراعتی هستم كه زمان درو كردنش فرا رسیده است. فرمانروایی من بر شما آنقدر به درازا كشید كه من و شما از هم دلتنگ شدیم و جدائی از یكدیگر را آرزو می كنیم. ولی بی تردید در فرمانروایی، من از آیندگان بهترم آنچنانكه پیشینیان از من بهتر بودند. گفته اند هر كس دیدار خدا را دوست دارد، خدا هم دیدار او را دوست دارد، بار خدایا من دیدار تو را دوست دارم، از تو می خواهم كه تو هم دیدار مرا دوست بداری و بر من مبارك گردانی.».

این سخنان معاویه در ادامه سیاست همیشگی او بود كه همواره ریاكارانه، تظاره به تقدس و دینداری می نمود و با همین سیاست، بسیاری را فریفته بود، به گونه ای كه شماری از فراد خشك مقدس و نادان او را ستایش می كردند و برخی هم در بدسرشتی و نفاق او تردید می نمودند. چنانكه مردی در صفین به عمار یاسر گفت:

«من با كمال اعتقاد به حقانیت خویش و گمراهی معاویه و پیروانش از خانه خود حركت كردم تا اینكه اینجا رسیدم و دیدم كه منادی ما ندای اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و منادی آنها كه زیر پرچم معاویه بسر می برند و نیز همین كلمات را فریاد می كند، ما معتقد به نماز هستیم، آنها هم مانند ما نماز می خوانند، ما دعا می كنیم. آنها نیز مانند ما دست به دعا برمی دارند. كتاب ما قرآن است، كتاب آنها هم قرآن است، پیغمبر ما و آنها یكیست. چون اینها را مشاهده كردم به تردید افتادم، و به اندازه ای ناراحت شدم كه خدا می داند.» [2] .

گروه دیگری نیز نظیر این عبارات را به حضرت علی (ع) اظهار داشتند و از شركت در جنگ علیه معاویه خودداری كردند كه در میان آنها نام شخصیتهای بزرگی چون عبیده سلمانی و اصحابش و ربیع بن خثیم و شماری دیگر از مسلمانان نامدار دیده می شود. قضاوتهای برخی از مردمان در آن روزگار، نشانگر آن است كه معاویه با تبلیغات گسترده، توانسته بود خود را به عنوان صحابه پیغمبر، خال المؤمنین و كاتب وحی


در جامعه جا بیندازد.

او با این ترفند، كار را بر امیرالمؤمنین علی (ع) دشوار كرده بود، حتی در لحظات پایانی جنگ صفین با سر نیزه كردن قرآن، شمار بسیاری از لشكریان علی (ع) را فریفت و ماجرای حكمین را به وجود آورد، و با ریاكاری و نیرنگ توانست پایه های حكومت خویش را محكم سازد.

او پس از شهادت علی (ع) نیز با ترسیم چهره های غیر واقعی از آن حضرت كوشید، بدگمانی علیه مولی الموحدین را در اذهان ساده اندیشان بوجود آورد، بگونه ای كه گروهی در مسلمانی، ایمان و حتی نماز خواندن آن حضرت تردید كردند.

او با تزویر توانسته بود پیروان و سپاهیان امام حسن (ع) را نیز جذب و یا از اطراف آن حضرت بپراكند و صلح را بر امام دوم تحمیل كند. و با این حال به هیچیك از مفاد قرارداد عمل نكند، زیرا در آن صلحنامه پیمان سپرده بود:

1- به كتاب خدا و سنت پیامبر عمل كند.

2- برای خود جانشینی تعیین نكند.

3- مسلمانان شام، عراق، حجاز، و یمن امنیت یابند.

4- یاران و شیعیان علی (ع) با مالها و زنان و فرزندانشان در امان باشند.

5- هرگز نسبت به حسن (ع) و برادرش حسین (ع) و هیچكدام از فرزندان پیامبر در پنهان و آشكار، آزاری نرساند.

6- از هر توطئه ای كه سبب وحشت و هراس مردم شود بپرهیزد. [3] .

ولی او برخلاف تعهدات مزبور، خود را امیرالمؤمنین لقب داد و بر فرزندان و كارگزاران خود در سر تا سر ولایات نوشت:

«تمام تشكیلات حكومتی را به دقت زیرنظر بگیرید و اگر شاهدی به دست


آوردید كه كسی از دوستداران علی و خاندان او در جایی از آن وجود دارد، نام وی را از دفاتر دولتی بردارید و حقوقش را قطع كنید.».

و با بخشنامه دیگری به این مضمون صادر كرد:

«هر شخصی كه به دوستی علی و خاندان علی متهم است، در فشار و شكنجه قرار دهید و خانه اش را خراب كنید.».

معاویه به فرماندار عراق زیاد بن سمیه نوشت: «اگر ثابت شد كسی پیروز علی (ع) و خاندان اوست، شهادتش در هیچ موردی پذیرفته نیست و كسانی كه به آنها پناه دهند نیز نباید محترم شمرده شوند».

كارگزاران او به پیروی از این دستورها چنان بر فرزندان و پیروان علی (ع) سخت گرفتند، كه شیعیان به خانه خویشان و دوستان خود پناه می بردند و باز هم بیمناك بودند كه مبادا غلام و كنیز آنان افشا نماید، زیرا هر كه از كسی سینه ای در دل داشت او را به شیعه علی بودن متهم می كرد و به كارگزاران حكومت گزارش می داد، از اینرو گروه بسیاری از مردم را از روی گمان و اتهام می گرفتند و شكنجه می كردند، این كار در عراق كه زیاد بن سمیه حاكم آن بود از همه جا سخت تر اجرا می شد. [4] .

بسیاری از دوستان و یاران وفادار علی (ع) را به سختی آزار می دادند دست و پای برخی را قطع و گروهی را زنده به گور و شماری را میله داغ در چشم می كشیدند، چنانكه حجر بن عدی و یازده تن از یارانش را دستگیر و به شدت شكنجه كرده و سرانجام شش نفر از آنها را كه از بهترین اهل زمین بودند در مرج العذرا گردن زدند.


[1] مروج الذهب، ج 3، ص 49 و 50.

[2] وقعه ي صفين، نصر بن مزاحم، ص 321.

[3] مورخان درباره مواد اين قرارداد، مطالب مختلفي نوشته اند، و هر كدام چيزي را بدان نسبت داده اند، و آنچه را كه ما آورده ايم، از روي متني است كه بسياري از مورخان و محدثان اهل سنت، نقل كرده اند. براي آگاهي از آن رجوع شود، به: انساب الاشراف بلاذري، ج 2، ص 42.

[4] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 15، و نيز علي اكبر غفاري، مقدمه بررسي تاريخ عاشورا، ص 9.